قاف ازسفر


  

 


 

 


 

 


 

 


 

 


 

 


 

 


 

 


 

 

 


 

 


نظرات 9 + ارسال نظر
[ بدون نام ] دوشنبه 25 خرداد‌ماه سال 1388 ساعت 12:25 ب.ظ


قبل از هر کلامی شرط ادب : سلام...
وبلاگتو با مطالبش دیدمو کلی خوشحال شدم...
اما حتما میپرسی بابت چی؟
بایت زحمتی که برای وبت کشیدی و اونو تا این مرحله بالا آوردی...
میدونم تلاشتو همین طور میخوای ادامه بدی...
راسیتشو بخوای خیلی از وبلاگت خوشم اومده... برای همینم میخوام ازت به طور رسمی دعوت به همکاری کنم...!
اما کجا...؟
ببین دوست من ، تازه گیا یه سایتی افتتاح کردیم با چندتا از بچه ها که داریم روش فعالیت میکنیم و هر کدوممون هم یه چیزایی ارسال میکنیم...!
عمده فعالیت ما رو مباحث تخصصی شامل (موبایل،کامپیوتر،اینترنت،کسب در آمد،آموزش و ترفند،ادبیات،علمی و فرهنگی و هنری،شعر و داستان،طنز و سرگرمی،اتومبیل،ورزشی،کاریابی،مطالب و گفتگوهای آزاد و ...) هستش که من از شما صمیمانه دعوت میکنم که تشریف بیارید و تو بحثهای ما شرکت کنین... با پستهای قشنگی که من امروز از شما دیدم، آینده ی خوبی رو پیش روتون میبینم...
پس دعوتمو صمیمانه بپذیر و گروه رو خوشحال کن... منتظره فعالیت مفید با پستهای قشنگت هستم...
یه وقت فکر نکنی کاره خیلی سختیه... فقط کافیه همین فعالیتی رو که اینجا انجام میدی اونجاهم برای بچه ها انجام بدی...همین...!
:. مدیر عامل سایت .:
آدرس ورود به انجمن :
http://www.forum-saher.com/ucp.php?mode=register
روز خوبی رو برات آرزومندم...

مرتضا نیک سه‌شنبه 2 تیر‌ماه سال 1388 ساعت 08:58 ب.ظ

سلام.وبلاگت رو سر و سامان بده ممد جان

مریمی دوشنبه 8 تیر‌ماه سال 1388 ساعت 10:28 ق.ظ

آقا محمد خان بانوج تولدت مبارک

تبارک الله بر شما

موروک گلمپا دوشنبه 8 تیر‌ماه سال 1388 ساعت 09:12 ب.ظ http://morook.blogsky.com/

سلام ممد به مه هم لینک کن

علیک سلام-حتما-
وهمی لطف هم تو بی مه بکن

گن جیش کک سه‌شنبه 9 تیر‌ماه سال 1388 ساعت 12:07 ب.ظ



خوشم به دیدینت حاجی با زلف بلند
تار یش شود
دل است
وتو که خوب می سوزانی

رشته ای که سوخت
به ریشه وسل بود
ودودی که دیده راگرفت
به لالی وکری انجامید

من جمعه 12 تیر‌ماه سال 1388 ساعت 12:21 ب.ظ

چه تلخ

وقتی باورش کردی به حق وحقیقتش هم
پی میبری.
وواقعا مرگ حق است بدون هیج راه گریزی از آن.

[ بدون نام ] یکشنبه 14 تیر‌ماه سال 1388 ساعت 03:32 ب.ظ

و بدین سان است

که کسی می میرد

و کسی می ماند...

باشد نامیست که از
ماباقیست
به رنگ همان رنگی که
از ما جاریست

سمیه شنبه 27 تیر‌ماه سال 1388 ساعت 10:09 ب.ظ

به عقربه ی ساعت نگاه کردم.مهلت تمام شده بود.
ساعت ساعته داوریست.

زمین پنج‌شنبه 19 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 02:09 ب.ظ

چیزی تلخ تر از مرگ وجود نداره.و چیزی تلخ تر از فراموش شدن

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد